
پروانه خيلي آرام بال هايش جمع كرد و گفت آخه من تا حالا پرواز نكردم ! گل سرخ گفت اهان فهميدم پس ميترسي پروانه معني ترس رو نميدونست براي همين با تعجب پرسيد ترس ديگه چيه گل سرخ گفت يه نگاهي به پهات بنداز ببين چه طوري مي لرزن صداي قلبت به وضوع شنيد ميشه ترس يعني همين ديگه. پروانه پاهاشو نگاه كرد به شدت مي لرزيد گل سرخ ادامه داد بذاريد چيزي بهت بگم عصر پروانه ها كمه مثل عمر گلها اگه حالا پرواز نكني از عمر كوتا هت لذت نبري شايد چند ساعت ديگه پشيمون هيچ فايدهاي برات نداشته باشد. پروانه چيز زيادي از حرفهاي اون نفهمه اما موندن تو اين وضيت رو هم به هيچ وجه دوست نداشت . يك دفعه يك گوسفندامد گل را خورد و پروانه اهي كشيدو افتاد
نظرات شما عزیزان:
پاسخ: ممنون
