پروانه بال هايش گشود وگفت

سه شنبه 15 بهمن 1392
ن : حسين يارعلي

پروانه بال هايش گشود وگفت

پروانه خيلي آرام بال هايش جمع كرد و گفت آخه من تا حالا پرواز نكردم ! گل سرخ گفت اهان فهميدم پس ميترسي پروانه معني ترس رو نميدونست براي همين با تعجب پرسيد ترس ديگه چيه گل سرخ گفت يه نگاهي به پهات بنداز ببين چه طوري مي لرزن صداي قلبت به وضوع شنيد ميشه ترس يعني همين ديگه. پروانه پاهاشو نگاه كرد به شدت مي لرزيد گل سرخ ادامه داد بذاريد چيزي بهت بگم عصر پروانه ها كمه مثل عمر گلها اگه حالا پرواز نكني از عمر كوتا هت لذت نبري شايد چند ساعت ديگه پشيمون هيچ فايدهاي برات نداشته باشد. پروانه چيز زيادي از حرفهاي اون نفهمه اما موندن تو اين وضيت رو هم به هيچ وجه دوست نداشت . يك دفعه يك گوسفندامد گل را خورد و پروانه اهي كشيدو افتاد



نظرات شما عزیزان:

reza
ساعت20:53---16 بهمن 1392
دمت گرم با جمله اول وبلاگت
پاسخ: ممنون


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زنگ انشا.... و آدرس hosein.yarali.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.